دردم ، تو حنجرم شده پنهون
میباره از دو چشمم خون
خدا علیمو برگردون
مثله
خزون میباره چشم غمبار من
دنیا
داره ای خدا قصد آزار من
برگرد
علی پای بابا نداره توون
داره
میافته به أمن یجیب کار من
اکبر بده یه نشونی
باید با بابا بمونی
زوده بری گل یاسم
آخه تو خیلی جوونی
یاس حسین خدا یارت
2
یا راد ، یوسف الی یعقوب
دل حسین شده آشوب
دیگه حالم نمیشه خوب
اکبر
میبینم یعده دورت جمع شدن
با پا
روی پیکر زار تو اومدن
چشمام
نمیبینه بابا دیگه جایی رو
پاشو
همه هلهله میکنن دور من
چی شد ، چرا بی صدایی
حرفی ، بزن با بابایی
ای وای ، گل یاس لیلا
دیدم زیر دستو پایی
یاس حسین خدا یارت
3
حالا
چه جوری من برم خیمه
داره میاد سراسیمه
به استقبال تو عمه
پاشو
تا عمه نیافتاده از پا بابا
پاشو
که چشم انتظار توان خیمه ها
پاشو
چه جوری میون عبا جا شدی
پاشو
ندارن تاب داغتو خواهرا
انگار ، که قهری با بابا
حرفی بزن گل لیلا
باشه سفر خوش عزیزم
خاک عالم سر دنیا
یاس حسین خدا یارت
- جمعه
- 29
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 18:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه