• دوشنبه 3 دی 03

 مجتبی صمدی شهاب

شعر نوحه اربعین حسینی -(برادر جان آمده از سفر زینب)

1788
4

برادر جان آمده از سفر زینب
نشسته بر قبر تو خون جگر زینب

زجا خیز ای جانانم
کتک خورده مهمانم
کنار تو حیرانم

واویلا واویلا


رمق دیگر رفته از زانوی خواهر
حکایتها  دارد این گیسوی خواهر

سپیده زد بر مویم 
لگد خورده پهلویم
رَدِ ناخن بر رویم 

واویلا واویلا 
 

خدا داند از این غم بر خود لرزیدم 
عقیقت را در دست ساربان دیدم 

پیِ رأست ای جانا 
شدم راهی در صحرا 
به همراه قاتل ها 

واویلا واویلا 

خجالت از روی تو دارم ای دلبر 
به ویرانه  جامانده دُردانه دختر 

به جان من آذر زد 
به گریه هی برسر زد 
کنار تو پرپر زد 

واویلا واویلا

  • یکشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:7
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 430.54 KB
تعداد بازپخش 173
تاریخ بارگذاری یکشنبه 31 شهریور 1398 03:08

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران