بند اول
چل ساله که برای بابام
گریه و زاری میکنم
با سلاح دعا و بکاء
من علمداری میکنم
یاد شهر کوفه و شام
سنگ کینه از روی بام
به خدا آزارم میده
یاد اون مجلس حرام
یاد دستای بسته و
کوچه و بازار یهود
هیچ موقع یادم نمیره
سیلی و صورت کبود
(یاحسین بابای غریبم
یا حسین یا حسین حسین)
بند دوم
نصفه روزی بودکه خدایا
خزونی شد بهارمن
به نیزه ها نشوندن آخر
همه ایل و تبارمن
ریختن همه تو خیمه ها
تازیونه زدن به ما
خودم دیدم که بچه ها
بودن به زیر دست و پا
اسیری قسمت ما شد
شکسته حرمت ما شد
بابامو سنگ میزدن و
یه دفعه نوبت ما شد
(یا حسین بابای غریبم
یا حسین یا حسین حسین)
بند سوم
جای زنجیر کینه مونده
هنوزم روپاهای من
شام و غوغایی که بپا شد
شده بود کربلای من
در و دیوار گریه میکرد
هوا آلوده بود و سرد
دور ما جمع شده بودن
عده ای بی شرم و نامرد
چشمای هرزشون هنوز
تو ذهنمه آی شیعه ها
گفتمو باز میگم همش
ای امون از شام بلا
(یا حسین بابای غریبم
یا حسین یا حسین حسین)
ڪربلایی امیرحسین سلطانی
?ڪربلایی مجید مراد زاده
- یکشنبه
- 31
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه