غريب الغربا امام ارض و سما
گداي كوي توأم شهيد زهر جفا
اي جانم يا مولا
ايمانم يا مولا
سلطانم يا مولا. ابالحسن
......
كبوتر دل من هوايي تو بود
تمام عزت من گدايي تو بود
من هستم آهويت
آواره در كويت
در بند گيسويت
.......
نشسته روي لبت عصاره ء جگرت
نهاده اي سر خود به دامن پسرت
از غربت لبريزي
اشك غم ميريزي
اي گل چون پائيزي
......
سرت بخاك زمين نديده خواهر تو
نشد شبيه حسين بريده حنجر تو
اي واي از عاشورا
اي واي از كربلا
مقتل شد چون دريا
- یکشنبه
- 31
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:23
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه