اي يار اي يار....
حيدر حيدر حيدر
آمد وقت سفر٢
اي اولين يارم علي صاحب اسرار
اي يار غمخوار خدانگهدار علي علي
چشمامو با دستات ببند دست خدايي
كه آشنايي تو با وفايي علي علي
يار با وفا ميزنم صدا اسمت و دوباره
ميرم اما دل واسه تو علي خيلي بيقراره
ميرم و دعام اينه كه الهي بلا نبيني
بي وفايي از دست امت بي وفا نبيني
عشقم يارم حيدر پرچمدارم حيدر علي علي
حيدر حيدر .....
.........
كاش بعد من تو بي كسي نموني تنها
از دست دنيا نيفتي از پا علي علي
گفتم به زهرا هميشه باشه كنارت
بمونه يارت دل بيقرات علي علي
بعد من اگه غم كشيدي از مردم زمونه
فاطمه برات تو بلاها مثل سپر مي مونه
فاطمه نميزاره كه غريب باشي تو مدينه
گرچه آتيش اون در و ديوار رو تنش بشينه
اي واي از مدينه واي از ميخ و سينه
حيدر ....
صبر و تحمل كن اگه حرمت شكستند
دستاتو بستند قلبت و خستند واي واي
صبر و تحمل كن اگه ديدي كه زهرا
به روي خاكها افتاده تنها واي واي
دوست دارم دم آخريه كه غرق شو رو شينم
تا كه باز بزارم لبامو روي لب حسينم
دوست دارم بازم جاي ضربه ء خنجر و ببوسم
غرق گريه باز جايگاه زخم سر و ببوسم
واي از آه محزون واي از طشت پرخون
حيدر ......
- یکشنبه
- 31
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:36
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه