• دوشنبه 3 دی 03


غزل مرثیه زبان حال نذرمصائب حضرت زینب سلام الله علیه -(حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه)

522

حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه
تحمل میکنم اما وداعِ آخرت را نه

لباست کهنه پیراهن، تحمل میکنم باشد
ولی ای عشق، غارت کردن انگشترت را نه

غریبی تو را شاید دهَم دست فراموشی
هجوم و ازدحام شمرها دور و برت را نه

فراموشم شود گاهی لبان تشنه ات اما
به روی خاک های داغِ صحرا پیکرت را نه

اسارت شاید از یادم رود! یک عمر باورکن؛
به دختر بچه ها طرز نگاه دخترت را نه

نبودی و به شهر شام بی انصاف ها بردند
زنان خویش را در پرده اما خواهرت را نه

بیادم هست گفتی: زینبم آسوده خاطر باش
سرم را میدهم اما نخی از معجرت را نه!

  • یکشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:3
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران