زمزمه شهادت امام سجاد علیه السلام
هنوز باهامه با گریه هامه
جلو چشامه غروب گودال
هنوز اسیره قلبم میگیره
یادم نمیره غروب گودال
بعد سی چهل سال هنوزم
جلو چشامه قتله گاهت
مگه یادم میره پدر جان
رو نیزه ها طرز نگاهت
غروب پر از خون گودال
آتیش خیمه های تنها
لحظه ی غارت و جسارت
فرار خواهرام تو صحرا
۲
شادی حرامه عمرم تمامه
غمهام ز شامه وای از اسیری
دستام بستن حد شکستن
چه ها نگفتن وای از اسیری
جلو چشمای من می زدن
بچه هاتو به قصد کشتن
هنوزم رو دستام می سوزه
کبودی زنجیر دشمن
مگه یادم میره چه جوری
ماها رو دور دادن توی شام
امون از کوچه ی یهودی
آتیش و خاکستر و دشنام
- دوشنبه
- 1
- مهر
- 1398
- ساعت
- 13:16
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه