چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین
.
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین
.
در مناجات شب جمعه نمی دانم چه شد
خواستم بر لب برم نام خدا گفتم حسین
ماند هل من ناصرت بی پاسخ اما بارها
آمد از کرب و بلا لبیک تا گفتم حسین
.
نام زهرا را شنیدم هر کجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین
.
کل ارض کربلا من تازه می فهمم چرا
در خراسان در نجف در سامرا گفتم حسین
.
عاشقی گفت آنچه می خواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا گفتم حسین
- سه شنبه
- 2
- مهر
- 1398
- ساعت
- 15:56
- نوشته شده توسط
- امیر روشن ضمیر
- شاعر:
-
علی ذوالقدر
ارسال دیدگاه