• سه شنبه 15 آبان 03

 مجتبی صمدی شهاب

شعر زمزمه، واحد شهادت حضرت معصومه(س) -(وقتی که از مدینه رفتی نا امید )

1061

وقتی که از مدینه رفتی نا امید 
بارون نم نم روی گونه هام چکید
وقتی که گفتی واسه من گریه کنید 
گفتم دیگه برنمیگردی۲

وقتی که مثل سایه رفتی از سرم 
هی ذره ذره آب شد از غم جیگرم
وقتی دیدم رفتی تو از دور و برم
گفتم دیگه برنمیگردی ۲

داداش رضا مثل بابا بودی تو در کنارم 
حالا که من رفتنی ام بیا چشم انتظارم 

دنبال تو دربه در شدم 
تاخودم رو به تو برسونم 
امّا انگار قسمتم اینه 
که نبیندت چشم گریونم 

گفتم دیگه بر نمی گردی  
 
داداش قدم رنجه کن و یه سر بیا 
ببین که هستند اهل قم چه با وفا 
سنگ نزدن به من میون کوچه ها 
ای وای امون از دل زینب۲

شبیه زینب تا منو غریب دیدن
یه عالمه گل رو سر من پاشیدن
معجرمو از رو سرم ندزدیدن 
ای وای امون از دل زینب ۲

از دوری تو زد داداش 
به موی من سپیده 
شکر خدا ندیدمت 
رو نیزه سر بریده 

مثل زینب خواهری دیگه 
غم ندید اینقدر زیر آسمون 
دید با چشماش میچکه خونِ
لبهای یارش از رو خیزرون

ای وای امون از دل زینب 

  • سه شنبه
  • 2
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:24
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 942.61 KB
تعداد بازپخش 173
تاریخ بارگذاری سه شنبه 2 مهر 1398 11:25

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران