وقتی که از مدینه رفتی نا امید
بارون نم نم روی گونه هام چکید
وقتی که گفتی واسه من گریه کنید
گفتم دیگه برنمیگردی۲
وقتی که مثل سایه رفتی از سرم
هی ذره ذره آب شد از غم جیگرم
وقتی دیدم رفتی تو از دور و برم
گفتم دیگه برنمیگردی ۲
داداش رضا مثل بابا بودی تو در کنارم
حالا که من رفتنی ام بیا چشم انتظارم
دنبال تو دربه در شدم
تاخودم رو به تو برسونم
امّا انگار قسمتم اینه
که نبیندت چشم گریونم
گفتم دیگه بر نمی گردی
داداش قدم رنجه کن و یه سر بیا
ببین که هستند اهل قم چه با وفا
سنگ نزدن به من میون کوچه ها
ای وای امون از دل زینب۲
شبیه زینب تا منو غریب دیدن
یه عالمه گل رو سر من پاشیدن
معجرمو از رو سرم ندزدیدن
ای وای امون از دل زینب ۲
از دوری تو زد داداش
به موی من سپیده
شکر خدا ندیدمت
رو نیزه سر بریده
مثل زینب خواهری دیگه
غم ندید اینقدر زیر آسمون
دید با چشماش میچکه خونِ
لبهای یارش از رو خیزرون
ای وای امون از دل زینب
- سه شنبه
- 2
- مهر
- 1398
- ساعت
- 18:24
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه