• دوشنبه 3 دی 03


زبانحال حضرت زینب با برادر -(من از وصل تو دیگر دل بریدم)

4502
3

زبانحال حضرت زینب با برادر -(من از وصل تو دیگر دل بریدم)

#گفتگوی_حضرت_زینب_س_با_سر
#بریده_برادر_درکاخ_یزید_ملعون

من از وصلِ تو دیگر دل بریدم
به شام و کوفه بارِ غم کشیدم
تنت را بی کفن با زخمِ کاری
چنان با خاک و خون آغشته دیدم

سرت در کاخِ آن شیادِ بی دین
شناور گشته بینِ تشتِ خونین
به زردی رفته رنگِ لاله گونت
الا ای نَصِِّ طاها، آلِ یاسین

حسین جان، ای گلِ خوشبوی مادر
بگو زینب کجا کاخِ ستمگر
چرا ای لاله ی آغشته در خون
شدم با دشمنت اینجا برابر

میانِ تشتِ زر کردم صدایت
شنیدم پاسخ از راسِ جدایت
نگاهم کردی و آهی کشیدی
چکیده اشکِ خون از گونه هایت

تو میدانی که سینه پر ز درده
تو میدانی عدو با ما چه کرده
ببین این رنگِ زردم را برادر
گلویم پر ز بغض و آهِ سرده

تو میدانی. بزار دیگر نگویم
عدو اینجا نشسته روبرویم
مبادا بشنود این گفتگو را
مبادا حمله ور گردد به سویم

بزار ای جان بگویم من چه دیدم
هر آنچه گفته ای من هم شنیدم
شنیدم آهی از دل بر کشیدم
چطور از تل به تا مقتل دویدم

به زیرِ تیغِ کین کردی صدایم
من از سوزِ صدایت آشنایم
تویی در چنگِ دشمن بینِ گودال
بخوان قرآن حسین جان از برایم!

#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:29
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران