وقتش رسیده باز که جلوه گری کنند باذات حق دوباره خدا منظری کنند
وقتش رسیده است به معنای واقعی باربّ عشق از همگان دلبری کنند
حالا که بوی عشق فضارا گرفته است وقتش رسیده باز جنون گستری کنند
حجّاربت تراش خداوند عشق ساخت یک عدّه هم بنا شده که کافری کنند
یک خواهرآمده که محال است بعد او زنها شبیه او به کسی خواهری کنند
جائی نمانده است پس از این پیمبران تازینب است كار پيام آوري كنند
شعری پر از معانی ایهام آمده
پیغمبر ادامه اسلام آمده
باید به این بهانه که اسلام آوریم کافر شویم تا که سر انجام آوریم
ازکعبه های سنگ که خیری ندیده ایم بیهوده نیست گر کمی ابهام آوریم
ماجلوه خدایی ازاین قوم دیده ایم بهتر به این بزرگ که احرام آوریم
هر کس که زینبی است انالحق شعار اوست
ما خویش رو به چوبه اعدام آوریم
نامی که نامی است فقط نام زینب است مارا همین بس اینکه زاو نام آوریم
روزی اشک ما همه از اشک اوست پس سجده به این حقیقت اطعام آوریم
ماآدم بهشتی فردای زینبیم
رنگ سیاه لشگر غمهای زینبیم
جایی برای شعر وقلم نیست در برش راهی ندارد عقل به در گاه ومحضرش
مکتب نرفته عالمه بی معلم است قرآن بیان وعشق بود مشق دفترش
او حقّ مادری به تمام عشیره داشت این درس راگرفته زدامان مادرش
سوگند می خورم که گره باز می کند یک رشته ازنخ گره زیر معجرش
مردانگی زهیبت زینب شکسته شد چون او زمان ندیده در اعماق باورش
زنجیره وار ناله زنجیر این صداست هر کس ذلیل گفت به او خاک برسرش
زینب اسارتش شریان رهایی است
جسمش دمشق ، روح تنش کربلایی است
معنا نمی دهد که بدون حضور یار عنوان کنیم شمّه ای از این بزرگوار
یاد حسین معنی اکمال زینب است با هم شو توازن این عشق برقرار
وابستگی این دونفر اتّفاق نیست دلداده اند به یکدگر ازقبل روزگار
با همّتی مضاعف وباروح عاشقی کردند در مسیر خداوند اصل کار
خورشید شد برادر واز آسمان نی زد ابر تیره را زرخ آسمان کنار
زینب اسیر گشت ولی زد به قلب کفر صدآفرین به این زن و این شورو اقتدار
باید به روح زینب کبری درود گفت
باید برای این همه عزّت سرود گفت
دیدیم با جلال وجودش ندیده را خواندیم ازکتاب کمالش شنیده را
بردیم از حضور زمینی روشنش فیض مسیرروشن راه سپیده را
داریم از نماز شبش رزق بندگی رفتیم از پی اش ره آن سر بریده را
دادیم دل به روضه مستور کو چه ها دادند بر جگر غم موی کشیده را
گفتیم می شود که صبوری شود تمام ؟ گفتند شرح طشت وگریبان دریده را
گوییم که چرا نرسد یار تا دگر گیرد تقاص عمّه قامت خمیده را
مهدی (عج) ببین که در غم حالات زینبیم
ما سینه چاک روضه ساعات زینبیم
مجتبي صمدي شهاب
سروده شب میلاد ۱۳۸۹
- چهارشنبه
- 3
- مهر
- 1398
- ساعت
- 19:13
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه