بزم ما را نبود زيب و فرى بهتر از اين
نيست ما بى خبران را خبرى بهتر از اين
بهر پرواز به كاشانه قاف ملكوت
حق نداده است مرا بال و پرى بهتر از اين
هر كسى را اثرى هست گرانمايه و من
بين اشعار ندارم اثرى بهتر از اين
آمد اين مژده نگوشم سحر از عالم غيب
كه نباشد شب ما را سحرى بهتر از اين
شب ميلاد همايون بهين رهبر ماست
كه بشر را نبود راهبرى بهتر از اين
از گريبان زمين سرزده خورشيد مگر
كه نديده است بخود زيب و فرى بهتر از اين
جاى دارد كه بگويد به دوصد جلوه زمين
آسمانا تو ندارى قمرى بهتر از اين
صادق آل نبى را پسرى داد خدا
كه نباشد پدرى را پسرى بهتر از اين
بعد صادق زره لطف نداده است بما
صدف بحر ولايت گهرى بهتر از اين
بخدائى خدا نيست در اقليم وجود
بهر زيب سر ما تاج سرى بهتر از اين
بهتر روز صفر هفتم ماه صفر است
نيست ما هم سفران را سفرى بهتر از اين
بهتر نابودى هارون ستمگر نبود
خفته در بيشه دين شير نرى بهتر از اين
بهتر پرپر شدن زهر ندارد به يقين
شجر گلشن دين برگ و برى بهتر از اين
گوئيا خلق نكرده است بدين حسن و خصال
بين ابناء بشر، حق ، بشرى بهتر از اين
چشم خورشيد چو افتاده به او گفت نداشت
كلك ذات احديت هنرى بهتر از اين
اى شه ملك خراسان پسر شير خدا
چون تو نبود پسرى را پدرى بهتر از اين
نيست در گردش ايام بدين جلوه گرى
مهر و مه را شب و روز دگرى بهتر از اين
حاجت خويش طلب كن كه ندارد پس از اين
تير جانسوز دعايت اثرى بهتر از اين
من ژوليد چه گويم كه ز يمن قدمش
بزم ما را نبود زيب و فرى بهتر از اين
- یکشنبه
- 9
- مهر
- 1391
- ساعت
- 6:38
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه