• جمعه 2 آذر 03


متن غزل حضرت رقیه -(با سر رسیدنِ تو دو پای مرا گرفت)

713

با سر رسیدنِ  تو  دو پای مرا گرفت
این نای زخم خورده نوای مرا گرفت

از  ذوقِ  اینکه  آمده ای گریه میکنم
این دردِ دنده گرچه صدای مرا گرفت!

من خواستم بیایی و من را بغل کنی
یادم  نبود  زانویی جای  مرا گرفت!!

باید بدونِ دوش عمو در به در  شوم
وقتی  تبر  رسید و سرای مرا گرفت

زهرا  بزن  دوباره  صدایم  نگاه  کن
هر  دست  ذرّه ذرّه  نمای  مرا گرفت!

زآتش گره  به مو  بخورد  وا  نمیشود
شعله  ببین  چگونه صفای  مرا گرفت

امروز پیشِ دیده ی من با سرت چه شد
دیدم  شراب  ظرفِ  دوای  مرا گرفت!!

اصلا ً  تمامِ  شکلِ  دهانت عوض شده
این  خُرده های چوب قُوای مرا گرفت

دارد  خرابه  دورِ  سرم  چرخ  میزند
ذهنم  سراغِ   خاطره های  مرا  گرفت

عمّه  حلال کن . زحماتت اثر نداشت
باید  در  این  خرابه  عزای  مرا گرفت

حبیب نیازی

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران