از هُرمِ عطش لبت که خشکید علی
بی تابِ تو شد هر که تو را دید، علی
.
آتش به لبِ سه ساله ی من اُفتاد
هر بار لبِ تو را که بوسید علی
.
با تیرِ سه شعبه ای که یکدفعه رسید
موی تو به حَنجرِ تو پیچید علی
.
یک پلک به هم زدن زمان بُرد فقط
بر دستِ خودم گَلوت پاشید علی
.
این سو پدرت برای تو گِریان شد
آن سو به غَمَم حرمله خندید علی
.
ماندم چه جوابی بدهم... دَرماندَه م...
از حالِ تو مادرت چو پُرسید علی!
.
تو چَنگ به صورتَت نَزن، جانِ حُسِین
آرام تر اِی رُباب، خوابید علی...
.
- سه شنبه
- 9
- مهر
- 1398
- ساعت
- 9:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه