• دوشنبه 3 دی 03


مقتل امام حسین سخن گفتن سر مقدس امام حسین(ع) -(زیدبن ارقم می گوید:در بازار کوفه نشسته بودم،دیدم سرِ مقدس را )

417

زیدبن ارقم می گوید:در بازار کوفه نشسته بودم،دیدم سرِ مقدس را حمل می کنند.از کنار من که عبور می کردند شنیدم آن سرِ مقدس می گوید:
"[أَمْ حَسِبْتُ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً((سوره کهف_آیه۹))]".

با دیدن این منظره موهای تنم راست شد. گفتم:ای فرزند رسول خدا!به خدا قسم سخن گفتن سرِ بریده تو عجیب تر از داستان اصحاب کهف است.

سرِ مقدس را به بازار صراف ها بردند.آن جا همهمه و سر و صدای مردم،برای خرید و فروش و...زیاد بود.حضرت خواست توجه مردم را به سوی خود جلب کند تا سخنان او را بشنوند،سرفه بلندی کرد.مردم صدای حضرت را شنیدند و دچار ترس و وحشت شدند.چون تا آن زمان شاهد چنین چیزی نبودند.آن گاه سرِ مقدس آیاتی از سوره کهف را قرائت کرد:
"[إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدیً ((سوره کهف_آیه۱۳))][وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلَّا ضَلالاً((سوره نوح_آیه۲۴))]".

سرِ مبارک حضرت را بالای درختی نصب کردند.همه در اطراف درخت جمع شدند و به نوری که از آن ساطع بود خیره شده بودند.سرِ مقدس این آیه را قرائت کرد:
"[وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ ((،سوره شعراء_آیه۲۲۷))]".

?مقتل مقرم،ص۴۰۱_۴۰۲
?خصائص الکبری،ج۲،ص۱۲۵

  • سه شنبه
  • 9
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:7
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران