یا رقیه (س)
ضربه ای سنگین به گوشم خورده،گوشم کر شده
گوشوارم غارت وپاره زمن معجر شده
در بیابان بس دویدم پا برهنه روی خار
پای من پر آبله نیلی همه پیکر شده
در مصاف تازیانه عمه جانم شد سپر
من بمیرم،بارها دیدم که او مضطر شده
بوده روی زانوی بابا همیشه جای من
حال دل تنگ نوازشهای آن دلبر شده
عصر عاشورا که آمد بر خودم معلوم شد
دوره ی آسانی و خوشبختی من سر شده
با یتیمان این چه رفتاری ست اینها می کنند
لحظه لحظه این اسارت بر دلم آذر شده
شکر حق این زندگی دارد به پایان میرسد
شهر شام واین خرابه منزل آخر شده
شعر:اسماعیل تقوایی
- چهارشنبه
- 10
- مهر
- 1398
- ساعت
- 1:29
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه