این سر که از تمام سران جهان سر است
آزاده ای ز نسل خلیل پیمبر است
.
حاشا که بر خلیفه ی میخواره خم شود
این سر صفای سینه ی زهرای اطهر است
.
بیهوده نیست فوج ملک زائرش شده
نیمی شبیه فاطمه نیمی چو حیدر است
.
ارواح انبیا همگی عاشقش شدند
یک تار موی او به دو عالم برابر است
.
در حیرتم چگونه ندیدند کوفیان
آئینه ی تمام نمای پیمبر است
.
خورشید از آسمان به زمین آمده ویا
خاک خرابه مطلع خورشید دیگر است
.
در جای جای صورت این شمس در کسوف
گلبوسه های حضرت خاتم مُصوّر است
.
با او بگو دوباره بخواند کلام وحی
قرآن شنیدن از لب او دلنشین تر است
.
افتاده بر دلم که زدستم رها شوی
امشب برای دختر تو شام آخر است
.
دیشب خرابه شمع و چراغی به خود ندید
امشب ولی به یمن ورودش منوّر است
.
دیشب توان دیدن رویت نداشتم
امشب به نور روی همین سر مُیسَّر است
.
با مادرم بگو که حلالم کند ولی
حق شما به گردنم از او فراتر است
.
گوشم پر از صدای اُخَیَّ اِلیَّ است
این صوت دلنشین علی جانم اصغر است
.
#ساعد دگر بس است قلم را غلاف کن
اُمّ الائمه چشمش از این ماجرا تر است
.
.
- چهارشنبه
- 10
- مهر
- 1398
- ساعت
- 12:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرتضی اسکندری
ارسال دیدگاه