• دوشنبه 3 دی 03


غزل مهدوی -(میخوانمت ای آشنا مثل همیشه)

681

میخوانمت ای آشنا مثل همیشه
در لحظه ی سبز دعا مثل همیشه

وقتی قدم در جمکرانت میگذارم
دل میشود از غم رها مثل همیشه

گلدسته های مسجدت دست دعا را
برداشته سمت خدا مثل همیشه

عطر نفسهای مسیحا پرور تو
پیچیده در باد صبا مثل همیشه

با اینکه از دیدار رویت بی نصیبم
حس میکنم آقا ترا مثل همیشه

با هر بهانه دستگیری کن دلم را
ای دست تو مشکل گشا مثل همیشه

هرجا شود بر پا عزای آل حیدر
بی شک تویی صاحب عزا مثل 
همیشه

تو روضه خوان غربت شیب الخضیبی
ای وارث خون خدا مثل همیشه

غربت گرفته روزگارت را سراسر
مثل مزار مجتبی ، مثل همیشه

محتاج یک جرعه نگاهت هستم آقا
تا حاجتم گردد روا مثل همیشه

ایکاش در روز قیامت هم بگیری
دست مرا ، دست مرا مثل همیشه

تو منتهای آرزوهایِ   جــهانی
پنهانی از چشمم چرا مثل همیشه

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران