یه عمریه نفس تو سینه دم میگیره
میاد تا اسم کربلات دلم میگیره
شبا همش میگم ایشالا که یه روزی
برا حرم دعای مادرم میگیره
دلم میگیره
دیگه مسافرای اربعین توراهن
دلم میگیره
آقا یه عده منتظر به نیم نگاهن
دلم میگیره
یه عده مثل من که خیلی رو سیاهن
تو دعوتم کن
دیگه اونی میشم که تو میخوای آقاجون
تو دعوتم کن
خودم میشم روی لبات یه قطره بارون
تو دعوتم کن
بذار که اربعین بشم دوباره مهمون
غریــــــب مــــــادر
به جا مُچَم همیشه دستمو گرفتی
تویی دلیل زندگیم که من نباختم
چایی مجلس عزات منو عوض کرد
خدا رو از تو روضه های تو شناختم
جَوونم آقا
دعایی کن مثل علیِ اکبرت شم
جَوونم آقا
دلم میخواد فدای اشک مادرت شم
جَوونم آقا
بگم تو یک کلام میخام که نوکرت شم
بمیرم آقا
چه حالی داشتی اکبرت شد ارباً اربا
بمیرم آقا
تو قتلگاه سرت بوده روپای زهرا
بمیرم آقا
چه حالی داشته دخترت دیدت رو نِی ها
غریــــــب مــــــادر
- پنج شنبه
- 11
- مهر
- 1398
- ساعت
- 14:50
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه