• دوشنبه 3 دی 03

 عباس میرخلف زاده

شعر زمينه ، شور روضه حضرت رقيه سلام الله عليها -(رفتي و بابايي ، من موندم و غمها)

4523
5

به سبك ( به سمت گودال از....)
كه منتهىٰ به همان شعر ميشود




رفتي و بابايي ، من موندم و غمها
رفتي و بعد از تو ، پير شدم بابا

چشمتو دور ديدن ، همش توي راها
زدن يتيمت رو ، پير شدم بابا

خبر داري اون شب ، كه تو بيابونا
گم شده بودم من ، پير شدم بابا

زجر و فرستادن ، سراغِ من اونجا
بگم همين قدْر كه ، پير شدم بابا

مُرده بودم اون شب ، اگه نبود زهرا
چي بگم از اون شب ، پير شدم بابا

بعد تو شمر بود كه ، لالايي گفت اما
با سيلي و چكمه ، پير شدم بابا



پير شدم بابا....



برا كدوم دختر ، توي خرابه ها
سر ميبرن آخه ، پير شدم بابا

كي مثل من لكنت ، گرفته از غمها
سه سالمه اما ، پير شدم بابا

عبا تو ديدم من ، رو دوش نامردا
انگشترت هم بود ، پير شدم بابا

گوشواره اي رو كه ، خريدي اون روزا
دختر زجر بُردش ، پير شدم بابا

بازي نميان بام ، اين دخترا اينجا
ميگن يتيمم من ، پير شدم بابا

من و ببر ديگه ، زحمتم اين روزا
خيلي برا عمه ، پير شدم بابا



پير شدم بابا....



عمه دلش خونه ، ميگه خميدم من
شبا تو خواب ميگه ، دير رسيدم من 

ميبينه كابوسي ، كه هِي ميگه بُردَن
سر داداشم رو ، دير رسيدم من

به سمت گودال از خیمه دویدم من 
شمر جلو تر بود دیر رسیدم من 

سر تو دعوا بود ناله کشیدم من 
سر تورو بردن دیر رسیدم من 

یه گوشه گودال مادر و دیدم من 
که رفته بود از حال دیر رسیدم من

صدا زدی من رو خودم شنیدم من 
صدای رگهات بود دیر رسیدم من 


دير رسيدم من.....

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 627.51 KB
تعداد بازپخش 438
تاریخ بارگذاری پنج شنبه 11 مهر 1398 08:21

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران