باز این چه شورش است، پریشان شدم حسین
ماه محرّم آمد و گریان شدم حسین
تا که هلال ماه عزایت حلول کرد
دل بیقرار و بی سرو سامان شدم حسین
این سفره های روضه پر از رزق و برکت است
شکر خدا دو مرتبه مهمان شدم حسین
ممنونم از نگاه کریمانه ات که باز
ماندم، گدای بزم محبّان شدم حسین
با اینکه پر گناهم و شرمنده ام ولی
بخشیده ای که شامل احسان شدم حسین
از لحظه ای که اذن محرّم گرفته ام
بی تاب قصه ی لب عطشان شدم حسین
وقتی ز خون تو رگ اسلام تازه شد
قطعاً به خاطر تو مسلمان شدم حسین
دستم به کربلا شب اوّل نمی رسید
پس عازم بهشت خراسان شدم حسین
- دوشنبه
- 15
- مهر
- 1398
- ساعت
- 19:59
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
جابر عابدی
سید محسن احمدزاده صفار