بند اول
بابا،خوشی نیومده بهم اصلا
به دخترت یه سر بزن حتما
اگه ببینی تو نمیشناسیم
نمیشناسی منو بابا اصلا
بابایی
بابا،دیگه نمونده مو برام اصلا
توون نداره زانوهام اصلا
سیلی زدن به صورتم محکم
دیگه نمیبینه چشام اصلا
بابایی
از این زمونه سیرِ سیرم
توی سه سالگی چه پیرم
آرزومه که زود بمیرم
بابا بابا بابا بابایی
بند دوم
بابا،تنم کبوده و پر از زخمه
زجرو ببین که خیلی بی رحمه
میخوان کنیزی ببرن مارو
آخه میون شامیا رسمه
بابایی
بابا،چند روزه که غذا نخوردم من
بجاش فقط کتک میخوردم من
اگه نمیرسید به داد عمه
به زیر دست و پا میمردم من
بابایی
شامیا خیلی پستِ پستن
تو معبرا راهم و بستن
دندون شیریمو شکستن
بابا بابا بابا بابایی
بند سوم
بابا،یه فکری واسه زخم دستام کن
فکری واسه آبله ی پام کن
یه کاری کن که خوب بشم زودتر
بیا منو ببر مداوام کن
بابایی
بابا،نبودی از بلندی افتادم
تا افتادم به یادت افتادم
غمت نباشه باباجون اونجا
مادرتو رسید به فریادم
بابایی
از این زمونه سیرِ سیرم
توی سه سالگی چه پیرم
آرزومه که زود بمیرم
بابا بابا بابا بابایی
- سه شنبه
- 16
- مهر
- 1398
- ساعت
- 10:44
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه