جز گوشه ایوان تو ، دل بند ندارد
آری اثرِ بندِ تو را ، پند ندارد
از عارف و عامی همه دل داده به زلفت
زنجیر کسی اینهمه دربند ندارد
با یک مژه ات صید نمودی دل ما را
صیادْ چنین تیر هدفمند ندارد
یک چشم بُوَد مُحیی و یک چشم مُمیت است
چشمان کسی اینهمه ترفند ندارد
ای موعظه از آن لب تو قند مکرٌر
شیرینی گفتارِ تو را قند ندارد
هنگامه خلقِ تو ، «تبارک» به خودش گفت
بهتر ز تو در خَلقْ ، خداوند ندارد
در وقت دعا گفت نبی هم «بعلیٍ»
او پیش خدا غیر تو سوگند ندارد
از انفسنا گفتنش اینگونه عیان شد
جانش به کسی غیر تو پیوند ندارد
تشبیه کنم ذات علی را به چه جز حق
آری چه بگویم که همانند ندارد
با نام تو ما آمده با نام تو رفتیم
جز اسم تو را گوش خوشایند ندارد
- سه شنبه
- 16
- مهر
- 1398
- ساعت
- 13:31
- نوشته شده توسط
- امیر روشن ضمیر
- شاعر:
-
علی مقدم
ارسال دیدگاه