به تبسّم لب خشکیده ی خود وا میکرد
هر زمانی که نظر بر رخ بابا میکرد
قطره ای اشک چو بر صورت او می افتاد
یادی از تشنه لبان لب دریا میکرد
مثل ماهی که جدا از لب دریا باشد
روی دستان پدر بود و تلظّی میکرد
وَ پدر نیز برای لب عطشان پسر
طلب آب غریبانه ز اعدا میکرد
سند غربتش این بس که ازآن کوردلان
چشمه ی آب بقا ، آب تمنّا میکرد
روی دستان پدر ، حرمله سیرابش کرد
مادرش غمزده از خیمه تماشا میکرد
خنده بر تیرِ سه شعبه نزد اصغر ، هرگز
او برای دل ما طرح معمّا میکرد
فاطمه آمد و آغوش گشودش ، که بیا
او هم از رویِ ادب خنده به زهرا میکرد
در جهانی که بُود عشقِ علی ، نیست عجب
معجزاتی که نفسهای مسیحا میکرد
- سه شنبه
- 16
- مهر
- 1398
- ساعت
- 17:40
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
اسماعیل پور جهانی
ارسال دیدگاه