• سه شنبه 27 خرداد 04


شعر مرثیه مسلم بن عقیل -(ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره)

869

ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره
از من به سر دویدن از تو به یک اشاره

جان من و دوطفلم نذر تو باد صد بار
یک‌ دم اگر ببیند مسلم تو را دوباره

قصابهای کوفه چون فصلِ عید قربان
آورده اند انگار بر جسم من قناره

این چشمها که دیدم خشکیده از محبت
بر جان اصغرت کن فکری به راه چاره

این دستها به غارت بران چو تیغشان است
از گوش دخترانت بردار گوشواره

ترسم  از آن دمی که بر خاک چون فتادی
قاتل کشد چو خنجر زهرا کند نظاره

  • جمعه
  • 19
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:6
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران