• یکشنبه 2 دی 03


شعر زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در اربعین -(من به عهد خود دراین عالم وفا کردم حسین)

503

من به عهد خود دراین عالم وفا کردم حسین 
شام را گشتم هوای کربلا کردم حسین 
بسته بودم با توپیمانی من از روز ازل 
روی آن پیمان قبول ابتلا کردم حسین 
روزعاشورا تو جان دادی کنارنهر آب 
من زسیل اشک طوفانها کردم حسین 
تا بماند پرچم اسلام اندر اهتراز 
چتر آه خود به روی سر لوا کردم حسین 
درکنارنعش خونین تو در روز رحیل 
باسرشک دیده از دل عقده وا کردم حسین 
کوفه را دیدم به من دارد سر بیگانگی 
یاد روز و روزگار آشنا کردم حسین 
چون علی اندر فصاحت با وقار فاطمی 
صحبتی چون صحبت شیر خدا کردم حسین 
اسکتوا گفتم به مردم شدجرس ها هم خموش 
زنده یاد خطبه های مرتضا کردم حسین 
من سخن گفتم علی را دید اندر کوفه خلق 
شهر را فی الجمله شهر لافتی کردم حسین 
شکوه ها دارم ز وضع مجلس ابن زیاد 
کس نمی داند در آن مجلس چه ها کردم حسین 
چون تعدی کرد از حد شد برون ازخویشتن 
با غرور زینبی او را صدا کردم حسین 
گفتمش ای زاده مرجانه بی شرمی مکن 
بیش از این واضح سخن گویم حیا کردم حسین 
روز روشن بهر ما در شام شام تیره شد 
شب همه شب درنماز شب دعا کردم حسین 
منزلم ویرانه بود ولی به لطف منطقم 
کاخهای عشق در دلها بنا کردم حسین 
زد شرر برهستی من بزم یزید 
استعانت اندرآنجا ازخدا کردم حسین 
باوقاحت اوسخن ازملک ونزع وملک گفت 
بعداز او من هم به حق حمد وثنا کردم حسین 
گفتمش ظالم خدا هرگز نداد این سلطنت 
حق وباطل را زهم جدا کردم حسین 
دخترت درکنج غربت جان داد به جانان ومن 
مدفنش را گوشه ویرانسرا کردم حسین 
تا اسیران حجازی شد زمحصور خلاص 
با نوای شور قصد نینوا کردم حسین 
آمدم اندرکنار تربت دلجوی تو 
شکوه ها از روزگار بی وفا کردم حسین 
هرکس ازجام ولایت خواست سیرابش کنم 
جرعه ای زان می به خوندل هم عطا کردم حسین 
وای براو گر رود راهی به غیراز راه من 
زود می بیند به راه خود رهاکردم حسین 

  • جمعه
  • 19
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران