دوباره بغض گلو گیر و اشکِ چشم ترم
دوباره پرسشم این است، می روم به حرم؟
اگر چه نوکر نالایقم ولی ارباب
خوشم که سایه لطف تو هست روی سرم
منی که هیچ ندارم که قابلم دانی
که پُر ز خالی ام اما تو باز هم بخرم
مسیر کرببلا یک عبور تنها نیست
بناست معرفت بندگی شود ثمرم
به یاد غصه ی زینب به یاد ناله او
به غیر اشک نگردیده توشه سفرم
به شوق گنبد و گلدسته های زیبایت
کبوترانه گشودم دوباره بال و پَرم
همیشه واسطه ام دختری که خود نرسید
به اربعین و همین روضه کرده خون، جگرم
دلم گرفته و در سینه تاب دوری نیست
تو را به حق سه ساله به کربلا ببرم
- شنبه
- 20
- مهر
- 1398
- ساعت
- 17:39
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
علیرضا بشارتی
ارسال دیدگاه