• چهارشنبه 14 خرداد 04

 سید پوریا هاشمی

شعر امام سجاد(ع) -(چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم)

841

چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم
با عمه ها پاره گریبان تو بودم

چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم
رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم

چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود
هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود

نعلین پا کردم بیابان یادم آمد
رفتن روی خار مغیلان یادم آمد

چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد
داغ حصیری بر دل من شعله ور شد

هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم
هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم

وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای
تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای

در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم
نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم

رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم
با خنده های ساربانها گریه کردم

عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم
انگشتر از دستم درامد روضه خواندم

بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد
بازاریان بد زبانش اذیتم کرد

هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد
شرمندگی از خواهرانم سهم من شد

قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم
یاد لب خشک تو زیر خیزرانم

حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است
در ظرف آبم روضه ی جام شراب است

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:21
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران