• سه شنبه 15 آبان 03


شعر دفن شهدا -(میزبان رفته است از اینجا و مهمان مانده است)

688

میزبان رفته است از اینجا و مهمان مانده است
یک گلستان گل در این بر بیابان مانده است
 
گرچه آل الله را بردند از این سرزمین
جسمشان رفته است از اینجا ولی جان مانده است
 
جسم های اشقیا را دفن کردند اشقیا
بر زمین تنها تن پاک خدایان مانده است
 
آنچنان اینجا رها کردندشان انگار که
بر زمین اجساد مشتی نامسلمان مانده است

قومی از راه آمدند و روی خاک کربلا
ماه را دیدند که صدچاک و بیجان مانده است
 
یک طرف در خیمه هایی سوخته دیدند که
در عبایی پیکری اما پریشان مانده است
 
در کنارش نوجوانی بود چون قرص قمر
بر تنش رد هلال سم اسبان مانده است
 
پیکری بی دست را دیدند بین علقمه
آسمانی بر زمین از تیرباران مانده است
 
از حضور مشک پاره نزد او دریافتند
ساقی اش حتی کنار آب عطشان مانده است
 
ناگهان از راه مردی آمد و با گریه گفت
چشمتان از چه بر این اجساد حیران مانده است
 
این عمو عباس، این هم اکبر و این قاسم است
این تنی هم که در این گودال، عریان مانده است...
 
...پاره های پیکر بابای مظلوم من است
که جدا از هم چنان آیات قرآن مانده است
 
پیکرش را با حصیری می برم در قبر و آه
آه که انگشتی از دست سلیمان مانده است

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:44
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران