• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر حضرت رقیه(س) -(در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد)

636

در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد
امنیت طفلی سه ساله در خطر افتاد

مشغول گریه بود و با احوال غمبارش
در کنج خیمه ناگهان یاد پدر افتاد

رو سوی مقتل کرد ، قدری آب هم برداشت
دنبال یار تشنه اش با چشم تر افتاد

تا دید بابا را به زیر نیزه ها غش کرد
تا گفت: " ای عمه بیا من را ببر " افتاد

لکنت زبان گاهی دلیلش خشکی لبهاست
از تشنگی طفلک زبانش از اثر افتاد
 
با سر به خاک کربلا آنقدر زد آن طفل
از گیسوانش عاقبت سنجاق سر  افتاد

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:44
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران