شب ولادت کریم آل است
شب پریدن و شب وصال است
شبی عجیب و لحظه های حسّاس
شب برادر بزرگ عباس
شب شکفتن دو غنچه لب
شب تولد عزیز زینب
شبی که هر که مزّه اش چشیده
به دیده ،دیده هر چه را ندیده
شب کرم شب سخاوت و جود
شب قبولی دعای مردود
شبی که هر گداش ریزه خوار است
شب شکفتن گل بهر است
بیا سفر به خانه علی کن
به گوش باش و سینه صیقلی کن
به چشم دل نظر به آن سرا کن
نظر به شرح حال ماجرا کن
علی به خنده فاطمه خرامان
گرفته فاطمه مهی به دامان
مه است این ؟نه! شمس دیگر است این
نخست بچه شیر حیدر است این
چه زلفی و چه خطی و چه خالی
چه شوری و چه وجدی و چه حالی
مَلَک ستاده صف به صف به طوفش
فلک خمیده در برش ز اوجش
عطای ذوالعطا رهین جودش
خداش عاشق شب و سجودش
بهر تماشای جمال ماهش
بسته شود طریق رهگذارش
محفل زهرا و علی چه زیباست
نیک نظر کن بنگر چه غوغاست
خدای را چه منظری عجیب است
غریب گِرد مهد یک غریب است
سینه این طفل چه سینه سوز است
دشمن این طفل چه کینه توز است
دشمن او هست غم زمانه
زکوچه ها گرفته تا به خانه
حسن قتیل اشک فاطمی شد
غریب جاودان و دائمی شد
حسن پیامد غمی سُتُرگ است
غم حسن مصیبتی بزرگ است
خدای را که سوز اگر کند ساز
قیمتی دگر بپا کند باز
اما بی کس و غریب عشقی
تو آن حبیب بی حبیب عشقی
- دوشنبه
- 10
- مهر
- 1391
- ساعت
- 8:32
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه