خدا ز خلق جهان، جز تو انتظار نداشت
جهان، بدون وجود تو اعتبار نداشت
تو کیستی که خدا گفت آیه ی لولاک...؟
تو کیستی که خدا جز تو انتظار نداشت
ز خلق ارض و سما نیست مقصدی جز تو
بدون خلقت تو ـ آسمان قرار نداشت
هوا بدون هوای تو ـ بود بی جریان...
زمین بدون تو بر گرد خود مدار نداشت
برای آن که خدا تا تو را به بار آرد ــ
بهانه ای به جز از خلق بیشمار نداشت
تویی تو ـ باعث ایجاد خلقت عالم
وگرنه از عدم اینجا کسی گذار نداشت
اگرچه هست طلا، شئ پر بها و نفیس
به نزد گوهریان، بی علی عیار نداشت
به جز علی چه کسی بود لایق مردی؟
خدا جز او بخدا مَردِ ذوالفقار نداشت
تویی نتیجه ی خلقت، که خامهٔ تقدیر
به پردهٔ ازلی، چون تو شاهکار نداشت
بدون پرده بگویم، ز خلقت دو جهان ــ
برای حضرت حق، بیتو افتخار نداشت
علی نبود اگر، باغ ها خزان میشد
علی نبود اگر، فصل ها بهار نداشت
زنی که کفو تو باشد خدا به جز زهرا
برای همسری تو ـ به روزگار نداشت
گرفت باغ ولا ـ از تو میوه ی توحید...
وگرنه باغ ولا ـ بیتو برگ و بار نداشت
دریغ و درد، که با تیغ دشمنی مزدور
که تاب تیغ تو در وقت کارزار نداشت
بریخت خون تو در خانه ی خداوندی
که بعد احمد بهْ ـ از تو ابتکار نداشت
جهان ز داغ تو ای گل! چو لاله میسوزد
که باغ گل بدی و شاخهٔ تو خار نداشت
اگر که (ساقی) کوثر! جهان تو را میداشت
ز محد تا به لحد، در جهان خمار نداشت
به لوح سینه نوشتم خطی به خامهٔ عشق
جهان بدون علی، قدر و اعتبار نداشت
- شنبه
- 20
- مهر
- 1398
- ساعت
- 20:4
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
محمدرضا شمس
ارسال دیدگاه