ای هم نوای غربت تو عندلیب ها
خاکی ترین نگین بقیع غریب ها
ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم
شاگرد مکتبت علما و ادیب ها
از قال باقر است به ما هر چه که رسید
علم مُنَجمین و دوای طبیب ها
درس است خطبه های فصیح و بلیغ تو
زانو زدند پای کلامت خطیب ها
آموزگار اول عیسی بن مریمی
خم گشته در برابر عِلمت صلیب ها
از کار ما گره بگشا، مضطریم ما
ای مقصد نهاییِ امن یجیب ها
از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد
ایوب صبر هستی و کوه شکیب ها
مسموم زهر کینه شدی ظاهراً ، ولی
کشته تو را جسارت آن نانجیب ها
همراه عمه بودی و دیدی به چشم خویش
پُر شد فضای قتلگه از عطر سیب ها
دیدی که رفت پیکر جدت به غارت و
نیزه زدند بر بدنش بی نصیب ها
داغی شبیه شام غریبان نمی شود
بالا گرفت کار شرار لهیب ها
پنجاه سال رفته و اما نرفته است
از خاطر تو بد دهنی و نهیب ها
پنجاه سال رفته و هر شب گریستی
بر جسم پاره پارهء شیب الخضیب ها
- یکشنبه
- 21
- مهر
- 1398
- ساعت
- 18:53
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
محمود مربوبی
ارسال دیدگاه