اونیکه ديدم -خودم به ديده -نه کسى ديده
نه کس شنيده - حتى امير- خيبر نديده- کسى نديده
يه کوچه تنگ _ يه مرد دلسنگ
صداى سيلى_ صورت نيلى
نميدونم چى شد فقط چشام و بستم
رو خاک نشستم _ زمين نشستم
مادر صدا زد کجایی عصاى دستم
رو شونه مادرو کشوندم _ خاکاى چادرو تکوندم
ضربه به شيشه حيا زد _ مادر ما رو بى هوا زد
واويلتا اه واويلا
يه تشت پر خون - مقابل من - واى از دل من
همسرم اخر - شد قاتل من - واى از دل من
کجایی خواهر _ بيا برادر
اين دم اخر _ شبيه مادر
تموم پيکرم کبود و نيمه جونه- اشکم رونه
لبام شبيه مادرم غرق به خونه - اشکم روونه
گناه مادرم چى بوده _ ديدم که صورتش کبوده
هنوز داره ميلرزه دستام _ مادرم زمين خورد جلو چشمام
واويلتا اه و واويلا
زينب نگاه کن - با ديده تر - دورو برت - اينجا گرفتن
چند تا برادر _ با ديده تر
دلنگرونم _ روضه ميخونم
ولى ميدونم _ اروم جونم
يه روز مياد که ديگه محرمى ندارى -بى کس و يارى
مياى ز خيمه دستات و رو سرت ميزارى - بى کس و يارى
رو تل کنار قتلگاهى _ دور تو ميگيرن سپاهى
ميبينمت که بيقرارى _ از پهلو نيزه در ميارى
واويلتا اه واويلا
- چهارشنبه
- 24
- مهر
- 1398
- ساعت
- 15:5
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه