ای همسفر ببین زینب رسیده است
کنار قبر تو رنگم پریده است
خیز ای برادر به خون غلتیده
ببین خمیدم ای گلو ببریده
سالار زینب ای حسین مظلوم
به شانه کوه غم،هر دم کشیده ام
یادم نمی رود اینجا چه دیده ام
خدا می دونه کوفیا نامردن
دیدم که با نیزه بلندت کردن
سالار زینب ای حسین مظلوم
از دست قاتلت دادم توان ز دست
سربسته گویمت خون ریزم از دوعین
یک اربعین همه،سنگم زدن حسین
اهل و عیالت خون دلها خوردند
ما را محله ی یهودی بردند
سالار زینب ای حسین مظلوم
عزیز مادرم ای گل بی سرم
از دخترت مپرس ای یار و یاورم
طفل تو از گرسنگی می لرزید
دشمن به حال دخترت می خندید
سالار زینب ای حسین مظلوم
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
دیدم که پنجه بر موی تو خورده است
با دیدنت خمیدم و لرزیدم
سر تورو دست حامی دیدم
سالار زینب ای حسین مظلوم
با دیدنت خمیدم و لرزیدم
سر تورو دست حامی دیدم
سالار زینب ای حسین مظلوم
سربسته گویمت خون ریزم از دوعین
یک اربعین همه،سنگم زدن حسین
اهل و عیالت خون دلها خوردند
ما را محله ی یهودی بردند
سالار زینب ای حسین مظلوم
عزیز مادرم ای گل بی سرم
از دخترت مپرس ای یار و یاورم
طفل تو از گرسنگی می لرزید
دشمن به حال دخترت می خندید
سالار زینب ای حسین مظلوم
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- یکشنبه
- 28
- مهر
- 1398
- ساعت
- 13:52
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه