«جواد بن الرضا»
در میان حجره یارب کیست غوغا مى کند
شکوه زیر لب ز بى رحمى دنیا مى کند
ز آتش زهر جفا چون شعله مى پیچد به خود
دود آهش روز را چون شام یلدا مى کند
خاک عالم بر سرم گویى جواد ابن الرضاست
کز عطش مى سوزد و خون، قلب زهرا مى کند
آب را مىریزد آن بیدادگر روى زمین
هر چه آب آن تشنه لب از او تمنا مى کند
در سنین نوجوانى همچو زهرا مادرش
جان شیرین را به راه دوست اهدا مى کند
تا بپرسد حال آن پهلو شکسته در جنان
از پى دیدار او خود را مهیا مى کند
تشنه لب با قلب سوزان جان به جانان مى دهد
قاتلش جان دادن او را تماشا مى کند
شد دل (ژولیده) خون از داغ جان فرساى او
کز غمش اشعار او خون در دل ما مى کند
- پنج شنبه
- 6
- آبان
- 1389
- ساعت
- 19:19
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه