بند اول
آسمون مدینه لاله گون لاله گون
وضع حال پیمبر دگرگون دگرگون
فاطمه بی قرار و مضطر و پریشون
میچکه اشک حیدر روگونه بی امون
بسته چشاشو پیمبر
سرش رو زانوی حیدر
داره وصیت میکنه،این دم آخر
دل نگرون فرداست
تو خونه آتیش برپاست
چهل تانامرد اینجاست
آه و واویلا۲
میبینه حیدر تنهاست
اسیر دست اعداست
اونکه افتاده زهراست
آه و واویلا۲
آه و واویلا،واویلا ۳ آه و واویلا
بند دوم
توی آغوش گرفته گلاشو باغبون
میخونه روضه زیر لب برا جفتشون
میبینه روبروی مجتبی طشت خون
میبینه توی گودال حسینو نیمه جون
میبینه شمرو با خنجر
میزنه ضربه به حنجر
داره میبُره از قفا،سر و از پیکر
دل نگرون فرداست
آخه حسینش تنهاست
غریب میون اعداست
آه و واویلا۲
تشنه میون دریاست
تنش رو خاک صحراست
سرش به روی نی هاست
آه و واویلا۲
آه و واویلا،واویلا ۳ آه و واویلا
۱۳۹۸/۷/۲۸
- پنج شنبه
- 2
- آبان
- 1398
- ساعت
- 12:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه