• پنج شنبه 1 آذر 03

 اسماعیل تقوایی

عزای پیغمبر(ص)_ساعات آخرست ودر خانه ی پیمبر

1506
2

عزای پیغمبر(ص)
ساعات آخرست و،در خانه ی پیمبر
زهرا،حسن،حسین و،حیدر کنار بستر

دست علی به دست، پیغمبرست وایشان
گوید نگفته ها را، بر گوش جان حیدر

باشد نگاه زهرا، خیره به روی بابا
زاری کنان بخواند، امن یجیبُ مضطر

بر سینه ی پیمبر باشد دو گوهر ناب
آرامش دل او، در لحظه های آخر

جمعی میان خانه، دل ناگران طاها
اندر سقیفه جمعی، سرگرم کار دیگر

دیری نپاید اینان، بعد فراق بابا
بس ظلمها نمایند بر بازمانده دختر

ای وای از مغیره،آتش بگیرد آن دست
زد پیش چشم کودک، سیلی بروی مادر

وای از لهیب آتش، درپشت درب خانه
زهرا فتاده برخاک، نالان بسوی دیگر

روح رسول چونکه، از پیکرش جدا شد
گریان علی کنارش،از هوش رفته کوثر

عالم همه عزادار عرش خدا سیه پوش
داده زدست گنج، خلقت یگانه گوهر

شعرا:اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 4
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 19:54
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران