زهر کینه زده شرر به جان و تنم
یاد غم های تو بر سر و سینه زنم
دخترم فاطمه
دارم این زمزمه
                وامصیبت
اشک غربت مریز از غم من در برم
می روم من ولی فکر توام دخترم 
فکر پهلوی تو
دست و بازوی تو
               وامصیبت
با تو سربسته گویم که چه آمد سرت
پشت در فضه آید عوض مادرت
خونجگر می شوی
بی پسر می شوی
              وامصیبت
               *****
                شائق 
       اللهم عجل لولیک الفرج
                    
- چهارشنبه
- 8
- آبان
- 1398
- ساعت
- 14:3
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
- 
                            محمود اسدی

 
                 
                 
                
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه