قلب اسیر در محنم تیر می کشد
از سوز زهر کینه،تنم تیر می کشد
شد زهر کینه با جگرم هم سخن ولی
از کوچه،مغز هم سخنم تیر می کشد
سیلی که خورد مادر من بین کوچه ها
می گفت ای حسن،دهنم تیر می کشد
جان در تنم نبود و به من تیر می زدند
دارد حسین از کفنم تیر می کشد
تابوت مانع است بدن پاره تر شود
با یاد قتلگاه،تنم تیر می کشد
او تیر می خورد ز یسار و یمین ولی
بالله قسم همه بدنم تیر می کشد
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- پنج شنبه
- 9
- آبان
- 1398
- ساعت
- 0:39
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه