مدد گرفته ام ازلطف بی حد دادار
برای آنکه کنم مدح احمد مختار
همانکه تیرگی شب ز شام گیسویش
همانکه روشنی خُور زپرتو رویش
پیمبری که زمهرش بهار گلشن شد
شهنشهی که ز قهرش جهیم روشن شد
همان که عبد خدا بود و مالک هستی
همانکه نام نکویش برای دل مستی
محمد آمده تا دین حق جلی گردد
محمد آمده تا یاورش علی گردد
چه گو یم از علی و آن تلئلو رویش
زدود سایه ز احمد جمال نیکویش
پیمبر از علی و حیدر از نبی باشد
اگر نکو نگری جمعشان یکی باشد
زیمن مولد او شد ندای جاء الحق
برای پیرویش شد علی بدو ملحق
پیمبری که وجودش دلیل خلقت شد
غباری از قدمش اعتبار جنت شد
پیمبران همگی از سبوی او مستند
دخیل حاجتشان تار موی او بستند
اگر خلیل به آتش قدم نهاد و نسوخت
ز قلب او بشنیدم ز هجر او می سوخت
مسیح اگر زدمش مرده را توان می داد
به ذکر نام محمد لبش تکان می داد
غرض که جملگی انبیا بر اومستند
همه گدای علوم محمدی هستند
- سه شنبه
- 21
- آبان
- 1398
- ساعت
- 9:34
- نوشته شده توسط
- عادل لاله چینی
- شاعر:
-
عادل لاله چینی
ارسال دیدگاه