یه حسن دیگه شده
به زهر کینه مبتلا
دوباره قامت حسن
شکسته از غم و جفا
صدای آه مادره
که داغ تو جگر شده
برای هرچی حسنه
کوچه هادردسر شده
مادر بیا کنار من
برس بدادم
مثل یه شمع نیمه جون
تو دست بادم
جگرم پر از شرارست
مادرم برس بدادم
دلم از این روزگار
گرفته مادر
جگرم میسوزه آه
از همه بدتر
میبینی خون جگر که
ریخته رو بستر
رو شونه هام نشسته
بازویی که شکسته
وای مادر ، نشسته پیش بستر
وای مادر، رسیده با چش تر
2
مردم این زمونه رو
میگیره آه مادرم
اینایی که باکینشون
آتیش زدن به جگرم
مهدی من بیا ببین
چه جور میسوزم تو تبم
میبینی از جور و جفا
رسیده جونم به لبم
یتیمی سخته ولی ارث مادریته
وقت غما و گریه های حیدریته
چشم تو چشمه ی خونه ، یادگار پدریته
بعد من روزو شبت
به گریه میره
هیشکی نیست سراغی از
دلت بگیره
مثل مرغ پرشکسته
که توی قفس اسیره
غریبی مثل حیدر
مظلومی مثل مادر
وای مادر ، نشسته پیش بستر
وای مادر، رسیده با چش تر
3
کنار بسترش داره
روضه ی بابا میخونه
از پیکری که مونده رو
خارای صحرا میخونه
از سرای شکسته و
دست به کینه بسته و
اون که باخنجر اومده
روی سینه نشسته و
کنار مقتل اومدن
با تیر و شمشیر
با چوب و سنگ و با عصا
زدن دل سیر
زینب از نفس میافتاد
سکینه شد از جفا پیر
پیرهن پاره و انگشترو بردن
نمیگم که چی سر عمه آوردن
فقط اینو هم بگم که
تو بازار عمه رو بردن
زدن باتازیونه
عمه رو بی بهونه
وای زینب ، چی شد که معجرت سوخت
وای زینب چادره رو سرت سوخت
- پنج شنبه
- 23
- آبان
- 1398
- ساعت
- 15:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه