دلم گرفته از جفا
نفس شکسته رو لبم
وا ابتا وا ابتا
روضه ی هر روز و شبم
شبیه یک کبوترم که
زخمیم و پرم شکسته
داغ جوونی پدر تو
اشک چش ترم شکسته
تو غریبی رفته بابام
به همون جد غریبش
به همون جدی که کوچه
ذره ذره کرد شهیدش
عجل ظهورک مولا،عجل ظهورک مولا
فی مصیبة أبیک آجرک الله آقا
2
روز و شبم اشک و غمه
هوا هوای ماتمه
قدم خمیده چشم من
چشمه ی خون زمزمه
میباره چشمام آروم آروم
گوشه ی سرداب مطهر
برا فرج دعامیخونم
رفتم تو غربتم به حیدر
ارث مادر شده از درد
لبارو آروم گزیدن
گریه کردن سر زانو
پرشکستنو خمیدن
عجل ظهورک مولا،عجل ظهورک مولا
فی مصیبة أبیک آجرک الله آقا
3
داغ پدر سخته ولی
کسی تسلام نمیده
آروم خاطر منو به
ماتم بابام نمیده
جواب سلام من رو حتی
شیعه های خودم نمیدن
از دست ما نمک میخوردن
قلبمو به آتیش کشیدن
العجل میگن ولی آه
غرق عصیان و گناهن
دعاشون میکنیم حتی
اونایی که روسیاهن
عجل ظهورک مولا،عجل ظهورک مولا
فی مصیبة أبیک آجرک الله آقا
- پنج شنبه
- 23
- آبان
- 1398
- ساعت
- 15:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه