دلش گرفته آسمون
شبیه برگای خزون
غمش زیاده غمش زیاده غمش زیاده
تموم دنیا این شبا
شد با دل تو هم صدا
دل بتو داده دل بتو داده دل بتو داده
هنوز رو شونم ، نشسته شال نوکری
بعد محرم ، هوا شده چه مادری
هر کوچه ای رو ، میبینم آتیش میگیرم
میاد تو چشمام ، یه چادر شعله وری
دلم میسوزه هنوز تو رختای عزایی
رفته محرم ، هنوز نمیدونم کجایی
شاید که رفتی ، که از کربلا سوی مدینه
یا شاید آقا ، چله نشین سامرایی
آجرک الله بقیه الله
بند دوم
هوا هوای کوچه هاست
شورش فاطمیه هاست
بگو کجایی بگو کجایی بگو کجایی
تو رو به جون مادرت
به چشم خون پدرت
پس کی میایی پس کی میایی پس کی میایی
صاحب عزایی ، بازم عزای حسنه
بازم تو سینه ، هوای آتیش زدنه
باز یه جگر از ، زهر جفا سوخته و باز
روضه ی تشت و موعد اشکای منه
هزار ساله که ، داری تو روضه ها میسوزی
هزار ساله که ، برا خودت آقا میسوزی
چی میسه آقا ، غماتو قسمت کنی با ما
چرا همیشه ، خودت بجای ما میسوزی
آجرک الله بقیه الله
بند سوم
جمع شده جمع انبیا
چه حالیه تو سامرا
یه مادر اومد یه مادر اومد یه مادر اومد
همین که مادرت رسید
درب حرم قدش خمید
دست به کمر زد دست بکمر زد دست بکمر زد
بازم حسن شد ، به زهر کینه مبتلا
روی لبش ریخت ، بازم غمای کوچه ها
یه عمه اومد ، با چادری که سوخته و
برات آورده ، تربت پاک کربلا
دلم میسوزه ، دلت برا حرم گرفته
میدونم آقا ، دل تو از منم گرفته
مشغول دنیام ، حواس من بهت نیس آقا
زندگیم از این ، جدایی رنگ غم گرفته
آجرک الله بقیه الله
- پنج شنبه
- 23
- آبان
- 1398
- ساعت
- 15:38
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه