دیده ز جان عاشق نگاه محمد
قلب احبّاست جلوه گاه محمد
یوسف اگر صورتش به خواب ببیند
سینه کند چاک از نگاه محمد
مهر و مه افزوده گر به زینت گردون
زینت عرش است مهر و ماه محمد
عرش خودِ اوست مهر ومه حَسَنینش
پس نرسد آسمان به جاه محمد
گو نرود دردمند بر درِ اغیار
باز بوَد باب جان پناه محمد
یوم جدل پرچمش به دست یدالله
فوج ملک خادم سپاه محمد
قامتی آراست بر شکستن بُت ها
بیت خداوند خود گواه محمد
گردن بُتها شکست تا همه گفتند
نیست خدایی به جز اِله محمد
- پنج شنبه
- 30
- آبان
- 1398
- ساعت
- 10:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ولی الله کلامی زنجانی
ارسال دیدگاه