• جمعه 2 آذر 03

 احمد ایرانی نسب

متن شعر ولادت پیامبر اعظم (ص) -(به احترام تو امشب ترانه باید گفت)

584
2

به احترام تو امشب ترانه باید گفت
هـزارتا غـزل عاشقانـه بایـد گفت
برای عرض ارادت مدینه بایـد رفت
و یک غزل وسط آستانه بایـد گفت
برای منتظرانی که در پی ات هستند
ز خال گوشه ی لبها نشانه باید گفت
ولایت تو به مـا تـا قیامتـم باقیست
پیمبـری تو را جاودانـه بایـد گفت

برای خواندن مدحت اجازه میخواهم
برای زنده شدن جان تازه میخواهـم


شبی که سـوی خـدا شد نگاه آدمهـا
و پـاک شد ز قدومت گنـاه آدمهـا
صـدای بال و پری که نوید می بخشـد
که می رسد به جهان تکیه گاه آدمهـا
و دختـران همگی عاشقانـه خندیدند
به روزگـار غـریب و سیـاه آدمهـا
قیامتـی شـده بر پـا بـه یُمـن آمدنت
چو یوسفی که برون شد ز چاه آدمها

نگیر روی خودت را نقاب لازم نیست
تو آمـدی و دگـر آفتـاب لازم نیست


شکسته آمـدنت پایــه های کسـری را
بیا بهـم بـزن این مبهمـات دنیـا را
هـزار سـال دلش شعلـه های آتش بـود
تو آمدی که گلستان کنی همه جـا را
به احتـرام تـو شیطـان نمی پـرد دیگـر
بیا ادامـه بـده معجـزات عیسـی را
و "لات"ها همگی یک به یک زمین خوردند
به یک اشاره به چرخ آوری تبرها را

تو نور کاملی و سایه هم نمی خواهی
پیمبری، قسم و آیه هم نمی خواهی


تـویی کـه رحمتُ لِلْعالمین شـدی آقا
به کارنـامـه ی خلقت نگیـن شدی آقا
بـه روزگـار پـر از هرج و مرج جاهلها
بزرگـوار شــدی و امیـن شـدی آقـا
نخی ز تار عبایت دخیـل مـردم شـد
ببین چگونه تو حبل المتیـن شدی آقا
تو مهربانـی و بارانـی و پـر از مِهـری
و مقتــدای همـه مومنیـن شـدی آقا

برای عیدی ما یک مدینه هم کافیست
اگر نبود همین سوز سینه هم کافیست

  • پنج شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران