• جمعه 2 آذر 03

 علیرضا خاکساری

متن شعر میلاد پیامبر (ص) -(اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه )

691

اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه 
چشم زمان زمان توقف به آمنه 
تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است
حق می دهد مجال تصرف به آمنه 
از سادگی صفا شده مهمان خانه اش 
اصلا نیامده ست تکلف به آمنه 
من فکر میکنم که خداوند در ازل 
بخت بلند کرده تعارف به آمنه 
عالم دخیل دامن راحیل دیگری ست 
پیداست از توسل یوسف به آمنه
از برکت محمدش او هم به عرش رفت
حق داده است اذن تشرف به آمنه
شوق صله مجال تلفظ به من نداد 
شعرم از احتیاج دلم گف(ت) به آمنه

این دل که با امید در ابواء دخیل بست
از طیف شاعران مدینه نرفته است 

شخصیتی ستوده و برجسته مصطفی 
معنا دهد به واژه ی وارسته مصطفی
او تا سپیده دم همه شب سر به سجده داشت 
الگوی ناب ؛ بنده ی شایسته مصطفی 
بالذات عقل کامل و بالفطره عالم است
کاری نکرده است ندانسته مصطفی 
تا حسن عاقبت به همه ارمغان دهد 
با جان و مال خویش کمر بسته مصطفی
مرد جهاد بود که طائف به چشم دید
با ابروی شکسته نشد خسته مصطفی 
نفرین نکرد امت خود را رسول مهر
سرشار از محبت پیوسته مصطفی 
شور و شکوه و روح اذان است و می دهد 
پس حیثیت به گنبد و گلدسته مصطفی 
بیش از علی که عاشق زهرای اطهر است
باشد به عشق فاطمه وابسته مصطفی 
هست علی ست بسته به هستی فاطمه 
هستی فاطمه همه از هست مصطفی 
بالا گرفت بین تمامی دست ها 
دست امام فاطمه را دست مصطفی 
وقتی دهد برات مدینه خدا کند 
باشم میان جمله ی فهرست مصطفی 

هستیم بر ارادت خود  پایبند تر 
هدیه به محضرش صلواتی بلندتر

در زمره ی بشر نه همانا پدیده است 
او را خدا برای خودش برگزیده است 
خورشید هم به یاد ندارد طلوع وی 
چرخ و فلک شبیه محمد ندیده است 
او را نخست قبل ظهور ستاره ها 
با دست خویش حضرت حق افریده است 
پایان شام زنده به گوری دختران 
در ظل افتاب هدایت دمیده است
دل های ما به هم شده نزدیک شام عید 
با دست او نسیم محبت وزیده است 
دستش میان سفره ی ما نان گذاشته 
همواره بانی نعمات عدیده است 
از اسمان به سمت زمین میکند شتاب 
باران برای بوسه به پایش رسیده است 
بی مرتضی تمامی ابیات ابتر اند 
ذکر علی به داد قصیده رسیده است

با این که هست جشن رسول خدا ولی 
خشنودی پیمبر و زهرا بگو علی 

بانی فیض فیض مجدد فقط علی ست 
مستم دلیل مستی بی حد فقط علی ست 
انگشتری دهد به گدا در رکوع خود 
بر عجز مستمند مقید فقط علی ست 
میراث مرتضاست کرامات مجتبی 
عمری ابالکریم زبانزد فقط علی ست 
میل سفر نمیکنم الا سوی نجف 
مقصود من ولایت و مقصد فقط علی ست
بی خود که محو گنبد و گلدسته نیستم
نقش و نگار پرچم گنبد فقط علی ست 
دزد است ان که تکیه زده جای مصطفی 
اهل سقیفه صاحب مسند فقط علی ست 
هر شیر پاک خورده قسم یاد میکند
نفس و دم و وصی محمد فقط علی ست 
ان کس که میبرد عتباتم فقط رضاست 
ان که دهد حواله ی مشهد فقط علی ست 
در بند حیدرم نه که در بند قافیه 
ارباب تا قیام قیامت فقط علی ست 

اول سری به خاک نهاده ادب کنم 
دوم از او برات مدینه طلب کنم 

  • سه شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



جواد بحرینی

سلام
بسیار زحمت گشیدید ولب اگر شعر های گامل بودندن عکد می کنم بهتر بود برای کسانی که مخواهند استفاده کنند

دوشنبه 12 آبان 1399ساعت : 21:47

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران