• دوشنبه 3 دی 03

 رضا قاسمی

متن شعر ولادت پیامبر ( ص ) -(عاقبت قرعه‌ی نامت به لبِ ما افتاد)

518

عاقبت قرعه‌ی نامت به لبِ ما افتاد
شده سیراب، کویری که به دریا افتاد 

گلِ لبخند، به باغِ لب‌مان کاشته شد 
خبرِ آمدنت روی زبان‌ها افتاد

وقتی از چهره‌ی تو پرده‌گشایی کردند
رونق از سکه‌ی هر چهره‌ی زیبا افتاد

نفسش زندگی آموخت به مردن؛ وقتی 
به شفاخانه‌ی تو راه مسیحا افتاد 

از تو و معجزه‌هایت چه بگویم؛ وقتی 
شاخه‌ی باغچه‌ات از یَدِ بیضا افتاد

چون زمین جای کمی بود، برای قدمت
ردّ پایت به سر عالم بالا افتاد

آنقدَر اوج گرفتی به شبِ معراجت
بال جبریل، به دنبال تو از پا افتاد

و در آن راه، که می‌رفت، به اَوْ اَدْنی‌ها
باز هم چشم تو بر چهره‌ی مولا افتاد

چشم تو آینه‌ی قدّیِ خوبی‌ها شد  
هر زمانی که نگاه تو به زهرا افتاد

سبز شد عشق، به لم‌یزرعِ تاریکِ دلم 
تا نگاهم به گُلِ گنبد خضری افتاد

  • سه شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران