ظهر عاشورا، زمين كربلا بود و حسين
پيش خيل دشمنان، تنها خدا بود و حسين
هر طرف پَرپر گلى از شاخه اى افتاده بود
و اندر آن گلشن، خزان لاله ها بود و حسين
داشت در آغوش گرمش، آخرين سرباز را
زآن همه ياران، على اصغر به جا بود و حسين!
آخرين سرباز هم غلطيد در خون گلو
بعد از آن گل، خيمه ها ماتمسرا بود و حسين
يك طرف جسم علمدار رشيد كربلا
غرقه در خون، دستش از پيكر جدا بود و حسين!
عون و جعفر، اكبر و اصغر به خون خود خضاب
كربلا چون لاله زاران باصفا بود و حسين
تيرباران شد تن سالار مظلومان «فراز»!
هر طرف از شش جهت تير بلا بود و حسين
(سيد تقى قريشى «فراز»)
- چهارشنبه
- 12
- مهر
- 1391
- ساعت
- 15:34
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه