خسته دل، از رنج هجرانيم، در را باز کن
هر که هستيم از محبانيم، در را باز کن
لطف و احسان بر ضعيفان، عادت ديرين توست
مستمند و، بس پريشانم، در را باز کن
بارگاهت باب رحمت، کربلايت جنت است
تا به کي در پشت در مانيم؟، در را باز کن
زندگي دور از تو، زندان است ما را يا حسين
سالها در کنج زندانيم، در را باز کن
بسته شد اين راه اگر، راه گنه مسدود نيست
ما همه محتاج غفرانيم، در را باز کن
بار سنگين گناهان، پشت ما را خرد کرد
خسته دل، افتان و خيزانيم، در را باز کن
جز حريم پاک تو، ما را نباشد ملجأي
گرچه بس آلوده دامانيم، در را باز کن
گر فراق تو، مجازات گنه کاري ماست
حاليا ديگر پشيمانيم، در را باز کن
اي که هستي همچو احمد «رحمه للعالمين»
تا که سهم خويش بستانيم، در را باز کن
اي طبيب دردمندان، اي پناه بي کسان
بي کس و، محتاج درمانيم، در را باز کن
ميزبان عالم امکان، تو هستي يا حسين
راه را بگشا که مهمانيم، در را باز کن
رمز«يا زهرا» در فتح المبين بر ما گشود
يار و پشتيبان قرآنيم، در را باز کن
چون گدايان ديده بر درگاه تو دارد (حسان)
مستحق جود و احسانيم، در را باز کن
نام شاعر:حبيب چايچيان
- چهارشنبه
- 12
- مهر
- 1391
- ساعت
- 16:20
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه